تـیـمی از همکاران قـلمی
۲۵ اگست ۲۰۲۲
ولایت های افغانستان در مسیر تحولات اقتصادی ــ اجتماعی
(۳)
زراعت و زمینداری در افغانستان:
افغانستان امروزی بخشی از ساحۀ تمدنی بزرگ "فلات آرین" یا آریانا محسوب می شود. به گواهی باستان شناسان و محققان امریکائی در بخش زراعت، این سرزمین از دیرباز بدین سو زیستگاه حیوانات و انسان ها و رویش گاه نباتات بوده است. تعدادی از دانشمندان "اگرانومیست" ( متخصص غله جات در زراعت) امریکائی طی تحقیقی در دهۀ هفتاد میلادی قرن بیستم مدعی شدند که بذر نبات گندم برای نخستین بار توسط انسان در مناطق اطراف کوه های هندوکش به خاک افشانده شده و اهلی شد؛ جائی که مردم آن همین اکنون پس از گذشت هزاران سال، هنوز هم به دلیل وجود مالکیت خصوصی بر زمین و مناسبات تولیدی ستمگرانۀ نیمه فئودالی ناشی از آن و تجاوزات مکرر امپریالیستی ـ ارتجاعی بیرونی، گرسنه اند. افغانستان کنونی دارای ۶۵،۲۲ میلیون هکتار زمین می باشد. قسمت اعظم آن را دشت های خشک بی آب و علف تشکیل می دهد. اول زمین های زراعتی افغانستان عبارت از زمین های آبی دشتی و للمی اند که دهقانان و کارگران روزمزد زراعی با کشت انواع حبوبات و غرس نهال های مثمر و غیرمثمر در آن مصروف اند. زمین های زراعتی ۷.۸ میلیون هکتار ۹۶/۱۱ فیصد ساحهٔ خاک افغانستان را احتواء کرده است، کشت و زرع می شود.
دوم ساحۀ علفچر ها و جنگلات است که ۳۱ میلیون هکتار را احتواء کرده و حدود ۴۹٪ آن جنگلات و علفچر ها است. اراضی افغانستان طوریست که هر منطقه، دشت و دره آب و هوای مخصوص دارد؛ بعضی از ولایت ها گرمسیر و بیشتر ولایت های کشور سردسیر اند. دشت های خشک و بی آب و علف که بیشترین زمینداری را در کشور تشکیل می دهد، امروزه با استفاده از حفر چاه های عمیق و «سولر ــ انرژی آفتاب» به فارم های بزرگ تبدیل و به صورت مکانیزه با تخم های بذری اصلاح شده و با هدایت و کمک مالی سازمان های متعلق امپریالیسم جنایتگستر امریکا برای کشت کوکنار و چرس و تولید مواد مخدر از آن کشت می شوند. همچنان در قسمتی از اراضی فارم های بزرگ زراعتی توسط مافیای قدرت و با سرمایۀ دلالی ــ مافیائی برای تولید کوکنار و زعفران در کشور احداث شده است. در این گونه فارم ها کارگران زراعتی، عمدتاً زنان کارگر در ازای مزد نقدی خیلی ناچیز و با نرخ استثمار بالا، زعفران تولید می کنند.
این محصولات درآمد زا در این اراضی وسیع منبع درآمد و ثروت هنگفتی برای طالبان، مافیای محلی به شمول رهبران و کادر های محلی گروه طالبان، مافیائی منطقه ای (مافیای کشور های تاجیکستان، ایران، روسیه، پاکستان و ترکیه) و فرامنطقه ئی بین المللی سازمان های متعلق به نهاد های رسمی دول اشغالگر به ویژه دولت امریکا و طالبان تا قبل از به قدرت رسیدن طالبان به قدرت در یک سال قبل بوده است. این ثروت سرشار خداداد در پیشبرد جنگ تجاوزکارانۀ امپریالیست های اشغالگر امریکا ــ ناتو و جنگ نیابتی و نزاع قدرت مزدوران طالبان در افغانستان هزینه شده و ماشین جنگی و کشتار آن و سائر ابزار ها مثل انفجار و انتحار اجیران خون آشام طالبان را به حرکت آورده و از نگاه اقتصادی زمینه ساز شده است. زیان های انسانی و محیطی آن برای افغانستان و مردم آن و مردمان جهان هم از لحاظ کشت تریاک و ترویج اعتیاد به مواد مخدر در داخل و صدور آن، کاهش در تولید غلات و حبوبات و سبزی و میوه های مورد نیاز جامعه و یا برای صادرات و هم از لحاظ استفادۀ بی رویۀ آب های زیرزمینی توسط دستگاه های مکانیزه، زخم ناسوری است در پیکر جامعۀ بلاکشیده ما و هم از گذشته تا حال و آینده ها از مردم و به خصوص از جوانان کشور ما قربانی گرفته و خواهد گرفت.
از جملۀ تمام زمین های زراعتی، صرف ۲ میلیون هکتار زمین به شیوه های زرع سنتی با ابزار بدوی و یا قسماً مکانیزه (استفاده از تراکتور برای شیار زدن زمین و ماشین تریشر برای خرمن کوبی کم کم مرج شده است) توسط دهقانان در اکثر مناطق دور افتادۀ کشور گندم کشت شده و مقدار محصول دهی آن مصرف داخلی را تکافو نکرده و همه ساله میلیون ها تن گندم از خارج به کشور وارد می شود.
تنها در سال ۱۹۷۴م افغانستان طبق گزارش سازمان ملل از لحاظ تولید گندم خودکفا شد. عوامل این عدم خودکفائی متعدد بوده است: از جمله عوامل طبیعی، ازدیاد نفوس، بی برنامگی دولت ها در بخش زراعت و ارتقای سطح تولیدی با استفاده از تکنالوژی زراعتی و روش های عصری زرع، عدم استفاده از بذر اصلاح شده و ادویۀ ضد آفات زراعتی، فقدان کود کیمیائی وافر و ارزان، تغییرات تدریجی اقلیمی به زیان زراعت، استفادۀ بیشینه از منابع سرزمینی و زیرزمینی آب به شیوۀ غیرمعقول، جنگ ویرانگر طولانی فرار کشتکاران از روستا های کشور و سرانجام تصمیم دولت شاهی و دولت های جانشین آن برای تأمین منافع و خواسته های طبقۀ حاکمه و تمکین در برابر سرمایۀ مالی امپریالیستی و بر زمینۀ شکل گیری سرمایۀ کمپرادوری و بوروکراتیک، سیاست کاشت نباتات صنعتی مثل پنبه و لبلبو را به جای غلات و حبوبات در ولایت های شمالی و شمال شرقی افغانستان مثل بغلان و کندز و غیره که به گدام افغانستان مشهور بودند، در عین بی توجهی به ترویج کاشت نیشکر و استخراج شکر آن به بوره با تکنولوژی مدرن، را در پیش گرفتند که در این مختصر اندکی به آن دو می پردازیم:
شرکت سپین زر کندز:
شرکت سپین زر در سال ۱۳۱۴ش برای بار نخست به نام "شرکت شمالی" ایجاد گردید. در سال ۱۳۲۵ش به نام "بانک ملی"، در سال ۱۳۲۹ش به نام "شرکت نساجی"، در سال ۱۳۳۵ به نام "د پنبه اتحادیه شرکت"، در سال ۱۳۳۹ش به نام "شرکت سپین زر" مسمی و از اوائل دهۀ پنجاه شمسی تا پس از کودتای مزدوران "خلقی ــ پرچمی" و پس از آن تا زمان مسدود شدن، من حیث تصدی انتفاعی دولت در چوکات قانون تصدی ها (همان سکتور دولتی و اقتصاد بوروکراتیک آکنده با فساد) فعالیت داشته است. وظیفۀ اساسی این تصدی، تشویق توأم با نوعی اجبار اقتصادی زارعان این مناطق به کاشت پنبه به جای گندم و برنج و حبوبات دو لپه ئی (نباتات خاندان باقلا) در ولایت کندوز و سائر نواحی و خریداری پنبه از نزد آنان، تولید پختۀ محلوج و مواد فرعی مانند روغن، صابون، کنجاره و پوستک بوده است. در زمان فعال بودن فابریکه، سالانه ۲۰ الی ۳۰ فیصد پختۀ محلوج تولید این تصدی برای اکمال مواد خام نساجی های داخلی کشور استفاده می شد و متباقی آن به خارج از کشور مخصوصاْ کشور جرمنی صادر می گردید. ظرفیت اعظمی تصدی سپین زر الی سال ۱۳۵۷شمسی در اوج ظرفیت تولیدی، خریداری ۱۰۰۰۰۰ تن پنبه، تولید ۳۰۰۰۰ تن محلوج، ۷۰۰۰ تن روغن و ۳ میلیون کلچه صابون در یک کمپاین بوده که بعد از سال ۱۳۵۷ش سال به سال در فعالیت تصدی کاهش به عمل آمده و از سال ۱۳۸۵ به بعد تمام فعالیت های تولیدی تصدی متوقف گردیده است(*).
با احداث این شرکت و کاشت پنبه به جای غلات، مخصوصاً گندم آبی و برنج در ولایت های شمالی افغانستان، کاهش چشمگیری در تولید غلات کشور به میان آمد.
فابریکۀ قند بغلان:
این فابریکه به صورت شرکت سهامی به طور عمده با سرمایۀ دولت المان و در بخش خدمات تخنیکی فابریکه مؤسساتی از کشور های المان، انگلستان و چکسلواکی در سال ۱۳۱۷شمسی تهداب گذاری شده و در خزان سال بعد به تولیدات خود آغاز کرد ، ظرفیت تولیدی این فابریکه در آن وقت به پراسیس ۷۰۰ تن لبلبو در ۲۴ ساعت بالغ می شد. این شرکت با سرمایۀ امپریالیستی و بوروکراتیک در سال ۱۹۷۷م به بلند ترین ظرفیت تولیدی که ۳ برابر بلند تر از ظرفیت اولی می شد، نایل آمده و بعد از آن در اثر جنگ و ناامنی از سال ۱۳۵۸ش ظرفیت تولیدی آن پائین آمده و بعد از سال ۱۳۷۲ الی ۱۳۸۵ش فابریکه به دلیل جنگ، ناامنی و فقدان مواد لازم، کادر ها و تجهیزات فنی از تولید باز مانده است. پس از سال ۱۳۸۵ش کارخانۀ مذکور توسط المانی ها بازسازی و فعال شده و دولت المان سهم خود را به دولت افغانستان واگذار کرد. پس از چندی این پروژۀ ناموفق اقتصادی به دلائل کمبود مواد، تا قبل از سقوط دولت مزدور غنی کادر فنی و قطعات، تولیدش کاهش یافته است و وضع جاری آن روشن نیست.
علاوه از این که کاشت لبلبو به جای غلات در مربوطات ولایت بغلان برای تأمین مواد خام این کارخانه، ضربۀ سختی به تولید غلات و حبوبات بود، با توجه به شرایط اقلیمی افغانستان خود این شرکت نیز طرح اقتصادی موثری نبوده است. در حالی که از لحاظ مصرف شکر، افغانستان یک مملکت مصرفی بوده و میزان مصرف سالانۀ شکر
تقریباْ به ۶۵۰۰۰۰ تن شکر می رسید، فابریکۀ قند بغلان در زمان فعال بودنش از این مقدار ذکر شده صرف الی ۳ ٪ را تولید کرده می توانست. و برای این مقدار به پنج باب فابریکه تولید شکر با ظرفیت ۱۰۰۰۰ تن لبلبو در شبانه روز، ضرورت بود. پس از سال ها تعطیلی، سرانجام پس از اشغال کشور توسط امپریالیسم امریکا و شرکاء، دولت مزدور کرزی در سال ۱۳۸۳ش/ ۲۰۰۴م بر پایۀ سیاست نئولیبرالی خصوصی سازی، این شرکت را به بخش خصوصی فروخت.
ایجاد شرکت قند بغلان بر اساس طرح غارتگرانۀ المانی ها، یک پروزۀ نسبتاً ناموفق بود و در عین ضربت زدن به تولید گندم و برنج و سائر نباتات مورد نیاز در ساحات آن ولایت، با تولید ناکافی شکر، نیز ناموفق بود. با توجه به شرایط اقلیمی نسبتۀ گرم و مرطوب ولایت های جنوبی و جنوب شرقی کشور، در روشنائی شباهت های اقلیمی آن با مناطق آن سوی سرحد تحمیلی دیورند، در آن ولایت ها شرایط برای کاشت نیشکر و تولید شکر از آن، در عین تولید غلات در شمال کشور، به مراتب اقتصادی بوده است که تا حال بدان توجه نشده است.
زمین های افغانستان منشاء، مادر و رستنگاه بسیاری از گیاهان است. به طور طبیعی به جز چند گیاه محدود همه گیاهان در این خاک می رویند. در مناطقی از شمال، غرب، مرکز، شرق و جنوب غرب افغانستان انواع سبزی ها و میوه ها مثل انگور، خربوزه، تربوز، انار، کدو، ترائی، گلپی، زردک، شیرین بویه، انواع غلات و حبوبات از قبیل گندم للمی و آبی، جو، جواری، جودر، ارزن، برنج لوبیا نخود، ماش، باقلا و... می روید؛ ولی نکتۀ پراهمیت اینست که گیاهان صنعتی از قبیل لبلبو، پنبه، تنباکو، زعفران، گل آفتاب پرست، گیاهانی چون شیرشم، زغر، کنجد و گیاهان نشه آور چون چرس و کوکنار، گیاهان طبی نظیر هنگ، زیره و شیرین بویه، بابونه، زعفران، اسفرزه و غیره گیاهان پروتئین دار نظیر لوبیا نخود، عدس، ماش، باقلا، فاصلیا و... خیلی خوب حاصل می دهد.
علاوه بر نباتات فوق الذکر، از قدیم مناطقی از افغانستان برای رویش جنگل های انبوه از نوع درخت های سوزن برگ مثل سرو، ارچه، انواع چنار و بید و میوه های سردرختی از قبیل توت، بادام، چهارمغز، پسته، آلو، آلوبالو، گیلاس، سیب، شفتالو، انار، بهی، ناک و خرما (اخیراً در ولایت فراه کاشت می شده است) مساعد بوده است.
موجودیت سیستم راکد اقتصادی ــ اجتماعی فئودالی در امتداد قرون و در سده های پسین نظام نیمه فئودالی ــ نیمه مستعمراتی و با دولت های مستبد بوروکراتیک غرق در فساد و دست نشانده، نه تنها عامل سرکوب جنبش های دهقانی در کشور شده است، بلکی در همکاری با امپریالیسم غارتگر بیرونی زمینه های رشد و توسعۀ مستقلانۀ اقتصاد زراعتی را با ترویج زراعت مدرن به کمک دانش، مهارت و امکانات فنی عصری به سوی خودکفائی در تولیدات زراعتی به خصوص غلات و حبوبات، سد کرده اند. چهار دهه جنگ تجاوزکارانه و ارتجاعی، بمب و ویرانی نیز همدست با عوامل فوق الذکر و سیاست های اقتصادی غلط ارتجاعی توأم با مزدور منشی دولت های وقت در پای سوسیال امپریالیسم و امپریالیسم، نیز در کاهش نیروی کار دنیای وسیع روستا های کشور و در نتیجه، در کسر تولید محصولات زراعتی کشور مؤثر بوده است.
ترویج مواد مخدر و اعتیاد:
با شروع جنگ و ناامنی در چهار دهه قبل در سراسر افغانستان و فقدان کنترول دولت های مرکزی از زمان رژیم کودتای ۷ ثور تا سقوط رژیم مزدور ساختۀ اشغالگران امریکا ــ ناتو در افغانستان اشغالی در یک سال قبل، علاوه از تغییرات وارده در نظام مالکیت، فرار یا کشته شدن مالکان قبلی و سر برآوردن جنگ سالاران زورمند به مثابۀ مالکان تازه از راه رسیده در کشور و استحالۀ تعدادی از مالکان جدید به پدیدۀ "فئودال ــ کمپرادور"؛ به تدریج فرهنگ مافیائی در عرصۀ زمینداری و فعالیت زراعتی از بیرون و از متن جنگ راه باز کرده و ترویج یافت. قبل از چهار دهۀ اخیر در برخی مناطق افغانستان کوکنار و چرس کاشته شده و حاصل آن مصرف محدود داخلی داشت. برای اولین بار در زمان اشغالگری سوسیال امپریالیسم شوروی بود که امپریالیسم امریکا و به ویژه سازمان "سیا" برای سودآور ساختن جنگ مقاومت رسمی افغانستان به حیث یک پروژۀ اقتصادی ــ مافیائی، در مناطق شرق و جنوب غرب افغانستان (منطقۀ مرزی شینوار و ولایت هلمند) بذر اصلاح شدۀ کوکنار را وارد و از طریق رهبران و قوماندان های تنظیم های جهادی کاشت کوکنار را آغاز کرده و رونق بخشید. در بدو کار، فابریکه های پراسیس (تبدیل) تریاک به هروئین در آنسوی مرز دیورند در منطقۀ قبایلی شینوار جا به جا شده بود. موازی با تولید و تجارت تریاک و مشتقات آن، کاشت و تجارت چرس یا حشیش نیز مورد توجه مافیای محلی و بیرونی قرار گرفته و رونق گرفت.
هر چند، دست های برخی از رهبران گروه طالبان در دروۀ اول "امارت" شان در جنایت مربوط به "تجارت مرگ" آلوده بود، ولی پس از سقوط و فرار افراد این گروه جنایت پیشه در آخر سال ۲۰۰۱م، طی سال ها برخی رهبران و متنفذان گروه طالبان در برخی از ولایت های جنوب غربی کشور مثل هلمند و فراه و تا حدودی اروزگان و در شمال شرق در ولایت بدخشان در حد رهبران محلی و بومی مافیای مواد مخدر به گونۀ فعالانه در تولید، پراسیس و تجارت ( مواد مخدر) سهم داشته اند. گزارش ها حاکی از آن بوده است که گروه طالبان تا قبل از ماه اسد سال گذشته و عروج به سریر "امارت اسلامی" سالانه در حدود ۶۰۰ میلیون دالر از این مدرک عاید داشته است. بخشی از این پول باد آوردۀ بی زحمت و حرام از نگاه آموزه های اسلامی، به جیب رهبران و کادر های محلی مافیائی گروه منافق طالبان ریخته و قسمت دیگر آن در جنب سائر عواید از منابع داخلی و خارجی، مخارج حرکت ماشین جنگی و انتحار گروه طالبان را تأمین می کرده است. سرازیر شدن این پول سرشار حاصله به جیب رهبران طالبان تا همین اکنون که یک سال زمامداری خونین این گروه مافیائی ریاکار گی گذرد، نیز بلاتغییر مانده است و در خدمت دستگاه کشتار و سرکوب خونین گرسنگان بیکار جویای نان و کار و زنان و مردان ستمکش، آزاده و معترض افغانستان قرار دارد.
طی دهه ها علاوه از کاشت نباتات پردرآمد مثل کوکنار، چرس، زعفران و سائر نباتات صنعتی و طبی... که محصول و برداشت آن به جیب کمپرادوران و مافیای جهادی ــ طالبی و مالکان و اربابان قدیم و جدید می ریزد. سهم کارگران روزمزد زراعتی در مزارع بزرگ شبیه "پلانتاژ" با سرمایۀ کمپرادوری ــ مافیائی (عمدتاً در حوزۀ غرب کشور) و خرده مالکان زمین، از این عاید سرشار، با عدد صفر نزدیکی داشته است. با احتساب شرایط بد اقلیمی و خشکسالی ها برای کاشت کوکنار، مافیای زورمند غدار و تاراجگر محلی دهقانان خرده مالک با را مواد مخدر، سودجوئی، خرید ارزان محصول و تاراجگری آنان از طریق پیش پرداخت پول محصول سال یا فصل بعد و دادن قروض به دهقانان نیازمند پول، آن دهقانان خرده مالک و کم بضاعت را در شبکۀ عنکبوتی خویش گیر گرده و با مکیدن خون این زحمتکشان و غصب تکۀ زمین شان، از آنان سلب می کنند.
باید تذکر داد که علاوه از کاشت نباتات پردرآمد فوق، دهقانان و زحمتکشان در غرب و شمال کشور در تربیۀ کرم ابریشم «پیله» مهارت داشته و دامداری و مالداری و تربیۀ گوسفند های قره قل و اسپ نیز شهرت دارند. در نواحی مرکزی و ارتفاعات بلند انواع میوه های تازه و خشک را رویانده و از حیوانات اهلی مثل گاو، اسپ، خر و شتر، و گوشت، پوست، پشم و شیر گاو، بز، گوسفند و شاید شتر مردم کشور ما در زراعت، ترانسپورت، پوشاک، تغذیه و صنعت استفاده می کنند.
ادامه دارد
* پست فیسبوکی شرکت دولتی سپین زر کندز ۲۹ اپریل ۲۰۱۹